Saturday 24 March 2012

از اسلام ناب محمدی تا بی خدایی 2


گر ریگی به کفش خود نداری،چرا میبایست شیطان آفریدی
در جایی خواندم علی را اولین مردی که اسلام را قبول کرده و عایشه همسر حضرت محمد نخستین زنی است که به اسلام روی
 آورده،در آن زمان علی 4 سال و عایشه  9 سال داشته است،کودکی چهار ساله و 9 ساله قدرتی برای درک این مسائل را داشته است؟
قهرمان پروری وبزرگ بینی همیشه در تاریخ پیشینیان بار ها وبارها رقم خورده است، ولی در مسائل دینی این امر صد چندان شده است ،قرآن را معجزه پیغمبر مینامند ،شاید در بین مردم بیسواد وبدون آگاهی عرب در زمان خود بیان مسائلی که در قرآن آمده همانند معجزه ای باشد ولی در عصر ما نه،پس اگر حتی بر این باور باشیم که در زمان خود معجزه ای بوده هم اکنون وبا پیشرفت دنیا نیاز به وضع قوانین جدیدتری میباشد وگویی تاریخ مصرفش تمام شده باشد،مثالی میزنم ،حجاب برای چیست؟ در زمانی که میان اعراب فرهنگی وجود نداشته ،زن را کالایی بی ارزش وجهت تفریح ودستگاهی برای تخلیه جنسی میدیدند برای جلوگیری از حملات ،تجاوزهای زورکی و... حجاب را وضع کردند تا از زنان با پوشیدن جامه ازشهوتی شدن مردان شهوت پران عرب در امان باشند،وبرای مردان شهوت پرست عرب قانونی گذاشتند که هر مرد قانونا میتواند4 زن رسمی و40 صیغه داشته باشد ،مگر خداوند در قرآن نیاورده که عیسی نیز فرستاده ما بوده ،پس چرا در همان زمان عیسی قوانین ازدواج اینگونه وضع نشده ،یعنی خداوند نیز قوانینش را آپدیت میکند ویا اینکه این همان شریعت منطقه ای است،یعنی هر دین وآیینی برای همان مردم خودش است،در قسمت قبل نیز گفتم اگر خداوند میخواست اسلام دینی اینترنشنال باشد چرا به زبان عربی وچرا با ساختار عرب سازگار آورده شده؟

دردین مسیح هر مرد تنها میتواند یک زن را اخیار کند ودر اسلام 44 زن اینها کمی تناقض است،واگرخداوند در زمان اسلام احساس کرده که شریعت قبلی نیاز به آپدیت دارد چرا هم اکنون بعد از گذشت دوهزارو اندی سال دیگر آپدیتی در کار نیست ،کدام زن در دنیای امروزی دوست دارد زن چهارم ویا یک زن از چهل صیغه یک مرد باشد،حتما میگویید در دنیای عرب امکان پذیر است بله چون این دین برای این ملت وضع شده وبا روحیات آنها سازگار است ،در جایی که هنوز زنان اجازه رانندگی نیز ندارند
خداوند به یکی زیبایی خدادادی وپول وثروت خانواده خوب وتمام کمالات را داده ولی در همسایگی اوانسانی دوجنسه مادرزاد آفریده که خانواده برای حفظ آبروی خود او را از کودکی طرد کرده اند ،از وقتی به خود آمده تحقیر و مسخره شده وهم اکنون برای زنده ماندن تن فروشی میکند،حتما میگویید هم اکنون دیگر با عمل های جراحی این موضوع حل میشود،ولی آیا خدا خودش قادر به حل مشکل از ابتدا نبوده،آنهایی که اینچنین به دنیا آمدند وهمین گونه نیز مردند چه؟

خدایا عرض و طول عالمت را
توانی در دل موری کشیدن
نه وسعت در درون مور آری
نه از عالم سر مویی بریدن
عموم کوه بین شرق و مغرب
توانی در صدف جمع آوریدن
تو بتوانی که در یک طرفةالعین
زمین و آسمانی آفریدن
تو دادی بر نخیلات و نباتات
به حکمت باد را حکم ورزیدن
بناها در ازل محکم تو کردی 
عُقوبت در رهت باید کشیدن
تفاوت در بنی انس و بنی جان
معیّن گشت در دیدن ندیدن
نهال فتنه در دلها تو کشتی
در آغاز خلایق آفریدن
هر آن تخمی که دهقانی بکارد 
زمین و آسمان آرد شخیدن (زبانه زدن، شعله کشیدن، فروزان شدن)
کسی گر تخم جو در کار دارد 
ز جو گندم نیابد بدرویدن
تو در روز ازل آغاز کردی
عقوبت در ابد بایست دیدن
تو گر خلقت نمودی بهر طاعت 
چرا بایست شیطان آفریدن؟
سخن بسیار باشد جرأتم نیست
نفس از ترس نتوانم کشیدن
ندارم اعتقادی یکسر موی
کلام زاهد نادان شنیدن
کلام عارف دانا قبولست 
که گوهر از صدف باید خریدن
اگر اصرار آرم ترسم از آن
که غیظ آریّ و نتوانم جهیدن
کنی در کارها گر سختگیری 
کمان سخت را نتوان کشیدن
ندانم در قیامت کار چونست
چو در پای حساب خود رسیدن
اگر می خواستی کین ها نپرسم 
مرا بایست حیوان آفریدن
اگر در حشر سازم با تو دعوی
زبان را باید از کامم کشیدن؟
اگر آن دم زبان از من نگیری 
نیم عاجز من از گفت و شنیدن
و گر گیری زبانم دون عدلست 
چرا بایست عدلی آفریدن؟
اگر آن دم خودت باشی محالست
خیالی را ز من باید شنیدن
اگر با غیر خود وا می گذاری 
چرا بیهوده ام باید دویدن؟
بفرما تا سوی دوزخ بَرَندم 
چه مصرف دارد این گفت و شنیدن؟
ولی بر عدل و بر احسان نزیبد 
به جای خویش غیری را گزیدن
نباشد کار عُقبی همچو دنیا
به زور و رشوه نتوان کار دیدن
فریق کارها در گردن توست 
به غیر از ما تو خود خواهی رسیدن
ولی بر بنده جرمی نیست لازم
تو خود می خواستی اسباب چیدن
تو دادی رخنه در قلب بشرها 
فن ابلیس را بهر تنیدن
هوی را با هوس اُلفَت تو دادی
برای لذت شهوت چشیدن
نمودی تار رگها پر ز شهوت
برای رغبت بیرون کشیدن
شکمها را حریص طعمه کردی
شب و روز از پی نعمت دویدن (یا چریدن)
نمیداند حلالی یا حرامی 
همی خواهد به جوف خود کشیدن
تقاضا می کند دایم سگِ نفس 
درونم را ز هم خواه دریدن
به گوشم قوت مسموع و سامع
بسازد نغمه ی بربط شنیدن
به جانم رشته ی لهو لعب را
توانم دادی از لذت شنیدن
همه جور من از بلغاریانست
کز آن آهم همی باید کشیدن
گنه بلغاریان را نیز هم هست 
بگویم گر تو بتوانی چشیدن
خدایا! راست گویم فتنه از توست
ولی از ترس نتوانم چخیدن (حرف زدن، گفتن)
لب و دندان ترکان ختا را 
نبایستی چنین خوب آفریدن
که از دست و لب و دندان ایشان
به دندان دست و لب باید گزیدن
برون آری ز پرده گل رخان را
برای پرده ی مردم دریدن
به ما تو قوّت رفتار دادی 
ز دنبال نکو رویان دویدن
تمام عضو با من در تلاشند
ز دام هیچیک نتوان رهیدن
نبودی کاش در نعمات لذت 
چو خر بایست در صحرا چریدن
چرا بایست از هول قیامت 
چنین تشویشها بر دل کشیدن؟
لب نیرنگ را در جام ابلیس 
کند ابلیس تکلیف چشیدن
اگر ریگی به کفش خود نداری 
چرا بایست شیطان آفریدن؟
اگر مرغوله را مطلب نباشد (مرغوله در موسیقی، آواز و تحریر نغمه، آواز مطربان و مرغان)
چرا این فتنه ها بایست دیدن؟
اگر مطلب به دوزخ بردن ماست
تعذّر چند باید آوریدن؟
بفرما بی تعذّر تا بَرندم 
چرا باید به چشم عمرو دیدن؟ ( عمرو نامی است)
تو فرمایی که شیطان را نباید
کلام پرفسادش را شنیدن
تو در جلد و رگم مأواش دادی 
زند چشمک به فعل بد دویدن
اگر خود داده ای در ملک جانم 
نباید بر من آزارت رسیدن
مر او را خود ز حبس خود رهاندی 
که شد طرّار در ایمان طریدن
ز ما حجّ و نماز و روزه خواهی
تجاوز نیست در فرمان شنیدن
بلاشُبهه چو صیّادِ غزالان 
درین هنگام نخجیر افکنیدن
به آهو می کنی غغا که بگریز
به تازی هی زنی اندر دویدن
به ما فرمان دهی اندر عبادت 
به شیطان در رگ و جانها دویدن
به ما اصرار داری در ره راست
به او در پیچ و تاب ره بریدن
به ذات بی زوالت دون عدلست 
به روی دوست دشمن را کشیدن
تو کز درگاه خویشت باز راندی 
چرا بایست بر ما ره بریدن؟
سخن کوتاه، ازین مطلب گذشتم 
سر این رشته را باید بریدن
کنون در ورطه ی خوف و رجایم 
ندارد دل زمانی آرمیدن
برای بیم و امیدم تهی نیست 
دل از آن هر دو دایم در طپیدن
تو در اجرای طاعت وعده دادی
بهشت از مزد طاعت آفریدن
ولی آن مزد طاعت با شفاعت 
چه منّت باید از تو می باید کشیدن؟
و گرنه مزد طاعت نیست منّت 
به مزدش هر کسی باید رسیدن
کسی کو بایدی یابد مکافات
نیابد فرق بر ما و تو دیدن
اگر نیکم و گر بد خلقت از تست 
خلیقی خوب بایست آفریدن
به ما تقصیر خدمت نیست لازم 
بَدیم و بَد نبایست آفریدم
اگر بر نیک و بد قدرت بدادی
چرا بر نیک و بد باید رسیدن؟
سرشتم ز آهن و جوهر ندارم 
ندانم خویش جوهر آفریدن
اگر صد بار در کوره گدازی 
همانم باز وقت باز دیدن
به کس چیزی که نسپردی چه خواهی؟
حساب اندر طلب باید کشیدن
گَرَم بخشی گَرَم تو دانی 
نیارم پیش کس گردن کشیدن
همین دستی به دامان تو دارم 
مروّت نیست دامن پس کشیدن
زمانی نیز از من مستمع شو
ز نقل دیگرم باید چشیدن
شبی در فکر خاطر خفته بودم 
طلوع صبح صادق در دمیدن
صدایی آمد از بالا به گوشم
نهادم گوش در راه شنیدن
رسید از عالم غیبم سروشی
که فارغ باش از گفت و شنیدن
به غفّاریم چون اقرار کردی
مترس از ساغر پیشین کشیدن
ازین گفتار بخشیدم گناهت
چه حاجت از بد و نیکت شنیدن
به هر نوع که کس ما را شناسد 
بود مُستوجِبِ انعام دیدن
ندارد کس ازین در ناامیدی
به امید خودش باید رسیدن
تفکّر ناصر از اندیشه دور است 
پی این رشته را باید بریدن...



Thursday 22 March 2012

از اسلام ناب محمدی تا بی خدایی

این نوشته آیزاک آسیموف ودیگر بی خدایان بزرگ نیست ،این تنها نوشته شخصی من است ،این که من کیستم چندان مهم نیست ولی اینکه چه فکر میکنم وچه شده ام امری بسیار مهم است ،در خانواده بسیار مذهبی به دنیا آمدم ،خانواده ای  با دین اسلام ناب محمدی وشیعه دوازده امامی،از کودکی در گوشم اذان گفتند ودر بزرگسالی تشویق به نماز وروزه شدم ،برشکستگی پدر را امتحان خدا ومرگ برادر را قسمت مینامیدند، تفریح نوجوانیم هیئت رفتن وسه شنبه های جمکران بود ،تا زمانی که سر در لاک خود داشتم چیز دیگری نبود ،ولی وقتی به مردم نگاه میکردم نابرابری های طبیعت آذارم میداد و کم کم به زبان می آوردم ولی میگفتند حکمت کار خداست ودخالت نکن،تحقیقاتم را درباره دین خود بیشتر کردم وتمام رساله های وطنی وغیروطنی را خواندم ،هرچه پیش میرفتم ،نه تنها جواب سوالاتم راپیدا نمیکردم بلکه به تعداد آنها نیز افزوده میشد،در محافل ومجالسی که امامه داران حضور داشتند بحث هایی میکردم ولی جوابی در خور عقل نمی یافتم،کم کم شبیه یک منتفد اسلام شده بودم،نماز وروزه را ترک کرده بودم ولی نه از روی حرف های واهی بلکه از روی تحقیق ، روز بازجویی هایم زمانی که بازجو با آن لگدهای آهنین بر پاهایم میکوبید ومیگفت حالا کارت به جایی رسیده که اسلام تفسیر میکنی وفحش وبد وبیرا میگفت بر روی عادت باقسم به اسما؛ پیامبر وامامان از او میخواستم که ادامه ندهد ،بروی زمین افتاده بودم واز درد به دور خود میپیچیدم ،جرات برداشتن چشم بندم رانیز نداشتم ،به محض اینکه قسمش دادم دیدم لحظه ای دست کشید ،پیش خود گفتم ظاهرا اثر کرده ولی اینبار دیدم باخنده ای تمسخر آمیز به همراهش گفت میبینی ،قسمم میده ،شروع کرد به زدن محکم تر از قبل وداد میزد امام حسین دیگه کیه ،محمد چه خریه ،فکر کردی اینجا مدرسه است ،اینجا از خدا پیغمبر خبری نیست ،خدای اینجا منم ،اسلام برا من تفسیر میکنی ؟ مقاله مینویسی ؟
من مفسر اسلام نبودم ونیستم وجرمم در زندان هم مذهبی نبوده ولی از حرفهای من جهت فشار برای اعترافات دیگراستفاده میکردند ،ولی حال دیگر تفسیر اسلام برایم اهمیت خاصی پیدا کرده چرا که باعث ازدست دادن زندگیم شد
هر دینی برای قومی خاص وهدفی مشخص ودر تاریخی معین بر روی زمین آورده شده، ولی هدف دینها چیست؟ هدف دین در گذشته وضع کردن قوانینی برای آرام کردن یک قوم وترساندن آنها از نیرویی خاص است که در صورت انجام هر کار بد تنبیهی ودر نهایت کارنامه ای انتظار فرد را میکشد وکسی هم که کار خوبی انجام دهد پاداشی در انتظار اوست،ولی همیشه انسانهایی هستند که درزندگی خود آرامشی را تجریبه نکرده اند وحتی یک ساعت را هم زندگی نکرده اند جایگاه اینجور موجودات در کجاست ؟یاد حسین افتادم پسری 24 ساله که معلول کامل جسمی است ،بروی ویلچر مینشیند،حرف نمیزند واختیار دست وپا وحتی ادرار خود راهم ندارد ،جمعه ها مادر پیر او که از به دندان کشیدن حسین ظاهری رنجور شکننده به نظر میرسد،اورا به کلابی ایرانی محل می آورد تا بادیدن رقصیدن دیگران روحیه ای تازه کند،حسین فلج به دنیا آمده و24 سال است که همه چیز را میفهمد ولی...زندگی مادرش از حسین هم بدتر است چرا که او تنها کس ونگاهدار حسین است ،با دیدن آنها سوال برایم پیش می آید این چه عدالتی است؟ چرا زندگی یک نفر از ابتدا اینگونه باید باشد و تا کی ادامه دارد،آیا واقعا خدا خواسته که یک نفر چنین رنجی را تمام عمر تحمل کند؟ جواب اهل دین این است که عقل ما به حکمت کار خدا نمیرسد ولی بهتره صورت مسئله را پاک نکنیم،چه حکمتی از عذاب دوتا بنده او حاصل میشود ؟
نماز چیست ؟ مگر نمیگوییم خدا بی نیاز است پس چرا اگر کسی سهل انگاری کند بر سر نماز خواندن به شدت مجازات میشود؟اهل دین پاسخ میدهند ما برای خود نماز میخوانیم برای اینکه از یاد خدا غافل نشویم وبرای شکر گذاری وصحبت با خدا،ولی آیا این صحبت اجباری است ؟ آیا اگر شکر خدارا به جای نیاریم او اینقدر عصبانی میشود،مگر غیر از این است که میگوییم او رحمان است ورحیم اوبی نیاز است ،او بخشنده است،پس چه نیازی است که حتما نماز بخوانیم؟آیا خدا را به موجودی که نیاز به تعریف تمجید وتشکر دارد تبدیل نکرده ایم ؟اگر قبله رعایت نشود واحکام نماز کمی جابجا شود نماز باطل است ،آیا اینها از لحاظ عقل و منطق توجیه دارد ؟ اگر نیازی وجود ندارد پس قوانین بسیار ریز در ساختار اعمال اللهی برای چیست ؟چرا نماز عربی باید خوانده شود؟میگویند چون اسلام به زبان عربی نازل شده،ولی آیا خدا تنها به زبان عربی آشناست،آیا غیر از این است که اسلام دینی است تنها برای قوم عرب؟ اگر خدا وند میخواست دینی اینتر نشنال ارائه کند چرا به دیگر زبان ها نازل نشده ؟ اسلام با حمله محمد به کشورهای همسایه وبه زور وارد کشورهای دیگر شده است ،آیا این همان تصرف نیست؟این همان زیر پای گذاشتن حقوق دیگران ودیکتانوری نبوده که هم اکنون نیز ادامه یافته؟اگر تاریخ کشور های مسلمان از گذشته تا کنون را مطالعه کنید میبینید که این دیکتاتوری از بدو تولد اسلام شروع شده وتا امروز نیز ادامه دارد،دینی تحمیلی با عقایدی دیکتاتور گونه، چرا آشامیدن شراب حرام است؟مگر جز این بوده که در زمان عیسی که اسلام ادعا دارد اونیز فرستاده ما بوده شراب نوشیدنی آسمانی بوده،حتی محمد نیز شراب مینوشیده وتنها بادیدن چندین مرد مست فتوا بر حرام بودن نوشیدن کرده چرا که برای قوم عرب جا انداختن میزان نوشیدن امری بسیار سخت بوده ونمیتوانسته جمعی انسان بی تمدن وبیسواد را توجیه به میزان نوشیدن کند پس راه چاره را حرام کردن آن کرده. آیا در قرن بیست ویکم یک مسیحی ویا یک ارمنی ویا یک کلیمی نجس است؟ مگر آنها پیرو پیامبران خدا نیستند؟
آیا زن نیمی از یک مرد است؟ این تضاد برابری بین موجودات و انسانها نیست؟اینها خرافات عربهای بادیه نشینی بوده که پیش از آن زنان را زنده به گور میکردند،وحال به لطف اسلام نیمی از حقوق یک مرد را به آنها میدهند. به مرد اجازه ازدواج با 4 زن و40 صیغه میدهد وبه زن تنها ازدواج با یک مرد، آیا این همان شهوت پرستی در اعراب نیست؟
در جایی خواندم علی را اولین مردی که اسلام را قبول کرده و عایشه همسر حضرت محمد نخستین زنی است که به اسلام روی آورده،در آن زمان علی 4 سال و عایشه  9 سال داشته است،کودکی چهار ساله و 9 ساله قدرتی برای درک این مسائل را داشته است؟
پایان قسمت اول
فریاد

Monday 5 March 2012

پنجاه وهفتمین روز اعتصاب

امروز پنجاه وهفتمین روز اعتصاب دکتر مهدی خرعلی هست ، هزاروسیصدو شصت وهشت ساعت میشه که او در اعتصاب غذا به سر میبره ،حتی فکر کردن به اون هم انسان رو آزار میده ،چگونه کسی میتونه اینقدر محکم واستوار باشه، اگر هر جای دیگه دنیا این شخصی اینگونه ایستادگی کرده بود هم اکنون اسطوره ای مثال زدنی برای آن کشور محسوب میشد ، ولی در ایران همه بعد از پایان یک اتفاق آن را ستایش  میکنند ، مرده پرستی قسمتی از فرهنگ ما شده ، دکتر هنوز زنده است وهنوز دارد میجنگد برای خود برای
   ، من برای تو و برای ایران
دکتر حلالمان کن
دستم کوتاه است

Friday 2 March 2012

مراقب باشید

تنها ضعف مردم ایران که تاکنون باعث شده براندازی رژیم جمهوری اسلامی تنها رویایی تحقق نیافتنی باشد،عدم اتحاد و از هم گسستگی مان بوده وتنها صلاحی که رژیم از آن بهره میگیرد ایجاد تفرقه میان مخالفانش است ، این کار منافع زیادی برای آنها دارد ،استفاده های زیادی از درگیری داخلی اپوزیسیون های خارجی و مخالفین داخلی میبرند ،نمونه آن دستگیری وبازداشت فعالین داخلی  ،به دام انداختن وشناسایی فعالین گمنام و انهدام گروههای نوپا، واما مهمتر از همه چگونه به این امر دست پیدا میکنند ،تنها بایهره گیری از تعداد محدودی جیره خوار وانسانهای مریض که کاملا شستشوی مغزی شده اند ویا برای به پست ومقام رسیدن حاضر به انجام هر کاری هستند، از بعد از انتخابات 88 شروع به فرستادن افراد نفوذی به داخل تشکل های سیاسی کردند ودر زمانی مناسب وبا استفاده از تخلیه اطلاعاتی نیروهای مخالف رژیم از طریق به اصطلاح سربازان گمنامشان با دستگیری ویا فروپاشی این تشکل ها ضربات سنگینی به بدنه مبارزان آزادی به وجود می آورند،مدتی را در بازداشتگاههای مختلف بویژه بازداشتگاه امنیتی اوین بودم ودر آنجا جز تحقییر وسرزنش وشکنجه چیزی در حق زندانی سیاسی ندیدیم،تشکل بیش از 2 نفر ممنوع ،تلفن در حالت عادی برای سیاسی 10 دقیقه در روز، ملاقات حضوری ممنوع ،ملاقات کابینی با دستور قاضی (که یعنی نه) جابجایی که بدترین نوع شکنجه است ،رایجترین در مورد زندانی سیاسی،مهم نبود با چه عقیده ای در آنجایی چون دیگر اصلاح طلب واصولگرا وسلطنت طلب وجود نداشت همه مخالفان رژیم بودند وبس وبخاطر عدم همکاری محکوم به حبس های طولانی
چند روزی است که نیروهای ارتش سایبری در میان مخالفان خارجی مشغول سمپاچی شده وقصد برتضعیف ارزش زندانیان سیاسی ایران دارند،چرا که بزرگترین بهانه ما که در خارج از ایرانیم جلب توجه محافل حقوق بشری به وضعیت نا بسامان زندانیان سیاسی ایران است ،حال دلقکی از جمهوری اسلامی وبا در دست داشتن عکسی از داخل سالن ملاقات به کشور سوئد وارد شده وادعا بر سیاسی بودن داشته وبا توصیف نقشه زندان اوین (آن هم فقط سالن 350) قصد بر برهم زدن فعالیت کاربران دیگر کرده وبا هدفی تعریف شده این کار را انجام میدهد،هیچ تشکل سیاسی سابقه اورا تایید نمیکند وسندی میبنی بر حرفهای خود ندارد وبا زدن حرفهایی همچون اصلاح طلبان درزندان اتاق کنفرانس دارند واینترنت پر سرعت سعی بر به پا کردن آتشی داخلی دارد،اما لازم است از ایشان پرسیددوستان شما چطور موفق شدی گوشی دوربین دار به داخل سالن ملاقات ببرند وازشما عکس بیاندازند،ظاهرا شما نور چشمی بوده نه زندانیانی که 50 روز 50 روزاعتصاب غذا میکنند ،برای دولت سوئد نیز متاسفم که این بار نیز گول عوامل نفوذی ایران راخورد ،به طبع گذارشی مستند ارسال میشود
پیروز باشید ویزدان نگهدار
فریاد

Thursday 1 March 2012

قبول کنید به خاطر خودتونه

حاضرم قسم بخورم رای ندادن ما به نفع خود نماینده هاست ، آخرین بار به هر کی رای دادیدم  کاندیدا رو دزدیدن بردن زندان ومعلوم نیست اصلا کجا هستن ، گفتیم حداقل باشه اون کاغذایی رو که اشتباهی انگشت زده بودیم و پس بدید چون ظاهرا کاغذهای رای رو جای دیگه انگشت کردن ببخشید انگشت زدن و به ما کاغذ باطله داده بودن ،کاغذ ها رو که ندادن هیچ کتک وفحش وتحقیر وزندان واعدام نصیبمون شد ،حالا آغا اومده میگه اشتباه مسئولین رو به پای نظام 
ننویسین و... نه بابا جون هنوز بعد از دوسال جای قبلیه درد میکنه