Thursday 22 March 2012

از اسلام ناب محمدی تا بی خدایی

این نوشته آیزاک آسیموف ودیگر بی خدایان بزرگ نیست ،این تنها نوشته شخصی من است ،این که من کیستم چندان مهم نیست ولی اینکه چه فکر میکنم وچه شده ام امری بسیار مهم است ،در خانواده بسیار مذهبی به دنیا آمدم ،خانواده ای  با دین اسلام ناب محمدی وشیعه دوازده امامی،از کودکی در گوشم اذان گفتند ودر بزرگسالی تشویق به نماز وروزه شدم ،برشکستگی پدر را امتحان خدا ومرگ برادر را قسمت مینامیدند، تفریح نوجوانیم هیئت رفتن وسه شنبه های جمکران بود ،تا زمانی که سر در لاک خود داشتم چیز دیگری نبود ،ولی وقتی به مردم نگاه میکردم نابرابری های طبیعت آذارم میداد و کم کم به زبان می آوردم ولی میگفتند حکمت کار خداست ودخالت نکن،تحقیقاتم را درباره دین خود بیشتر کردم وتمام رساله های وطنی وغیروطنی را خواندم ،هرچه پیش میرفتم ،نه تنها جواب سوالاتم راپیدا نمیکردم بلکه به تعداد آنها نیز افزوده میشد،در محافل ومجالسی که امامه داران حضور داشتند بحث هایی میکردم ولی جوابی در خور عقل نمی یافتم،کم کم شبیه یک منتفد اسلام شده بودم،نماز وروزه را ترک کرده بودم ولی نه از روی حرف های واهی بلکه از روی تحقیق ، روز بازجویی هایم زمانی که بازجو با آن لگدهای آهنین بر پاهایم میکوبید ومیگفت حالا کارت به جایی رسیده که اسلام تفسیر میکنی وفحش وبد وبیرا میگفت بر روی عادت باقسم به اسما؛ پیامبر وامامان از او میخواستم که ادامه ندهد ،بروی زمین افتاده بودم واز درد به دور خود میپیچیدم ،جرات برداشتن چشم بندم رانیز نداشتم ،به محض اینکه قسمش دادم دیدم لحظه ای دست کشید ،پیش خود گفتم ظاهرا اثر کرده ولی اینبار دیدم باخنده ای تمسخر آمیز به همراهش گفت میبینی ،قسمم میده ،شروع کرد به زدن محکم تر از قبل وداد میزد امام حسین دیگه کیه ،محمد چه خریه ،فکر کردی اینجا مدرسه است ،اینجا از خدا پیغمبر خبری نیست ،خدای اینجا منم ،اسلام برا من تفسیر میکنی ؟ مقاله مینویسی ؟
من مفسر اسلام نبودم ونیستم وجرمم در زندان هم مذهبی نبوده ولی از حرفهای من جهت فشار برای اعترافات دیگراستفاده میکردند ،ولی حال دیگر تفسیر اسلام برایم اهمیت خاصی پیدا کرده چرا که باعث ازدست دادن زندگیم شد
هر دینی برای قومی خاص وهدفی مشخص ودر تاریخی معین بر روی زمین آورده شده، ولی هدف دینها چیست؟ هدف دین در گذشته وضع کردن قوانینی برای آرام کردن یک قوم وترساندن آنها از نیرویی خاص است که در صورت انجام هر کار بد تنبیهی ودر نهایت کارنامه ای انتظار فرد را میکشد وکسی هم که کار خوبی انجام دهد پاداشی در انتظار اوست،ولی همیشه انسانهایی هستند که درزندگی خود آرامشی را تجریبه نکرده اند وحتی یک ساعت را هم زندگی نکرده اند جایگاه اینجور موجودات در کجاست ؟یاد حسین افتادم پسری 24 ساله که معلول کامل جسمی است ،بروی ویلچر مینشیند،حرف نمیزند واختیار دست وپا وحتی ادرار خود راهم ندارد ،جمعه ها مادر پیر او که از به دندان کشیدن حسین ظاهری رنجور شکننده به نظر میرسد،اورا به کلابی ایرانی محل می آورد تا بادیدن رقصیدن دیگران روحیه ای تازه کند،حسین فلج به دنیا آمده و24 سال است که همه چیز را میفهمد ولی...زندگی مادرش از حسین هم بدتر است چرا که او تنها کس ونگاهدار حسین است ،با دیدن آنها سوال برایم پیش می آید این چه عدالتی است؟ چرا زندگی یک نفر از ابتدا اینگونه باید باشد و تا کی ادامه دارد،آیا واقعا خدا خواسته که یک نفر چنین رنجی را تمام عمر تحمل کند؟ جواب اهل دین این است که عقل ما به حکمت کار خدا نمیرسد ولی بهتره صورت مسئله را پاک نکنیم،چه حکمتی از عذاب دوتا بنده او حاصل میشود ؟
نماز چیست ؟ مگر نمیگوییم خدا بی نیاز است پس چرا اگر کسی سهل انگاری کند بر سر نماز خواندن به شدت مجازات میشود؟اهل دین پاسخ میدهند ما برای خود نماز میخوانیم برای اینکه از یاد خدا غافل نشویم وبرای شکر گذاری وصحبت با خدا،ولی آیا این صحبت اجباری است ؟ آیا اگر شکر خدارا به جای نیاریم او اینقدر عصبانی میشود،مگر غیر از این است که میگوییم او رحمان است ورحیم اوبی نیاز است ،او بخشنده است،پس چه نیازی است که حتما نماز بخوانیم؟آیا خدا را به موجودی که نیاز به تعریف تمجید وتشکر دارد تبدیل نکرده ایم ؟اگر قبله رعایت نشود واحکام نماز کمی جابجا شود نماز باطل است ،آیا اینها از لحاظ عقل و منطق توجیه دارد ؟ اگر نیازی وجود ندارد پس قوانین بسیار ریز در ساختار اعمال اللهی برای چیست ؟چرا نماز عربی باید خوانده شود؟میگویند چون اسلام به زبان عربی نازل شده،ولی آیا خدا تنها به زبان عربی آشناست،آیا غیر از این است که اسلام دینی است تنها برای قوم عرب؟ اگر خدا وند میخواست دینی اینتر نشنال ارائه کند چرا به دیگر زبان ها نازل نشده ؟ اسلام با حمله محمد به کشورهای همسایه وبه زور وارد کشورهای دیگر شده است ،آیا این همان تصرف نیست؟این همان زیر پای گذاشتن حقوق دیگران ودیکتانوری نبوده که هم اکنون نیز ادامه یافته؟اگر تاریخ کشور های مسلمان از گذشته تا کنون را مطالعه کنید میبینید که این دیکتاتوری از بدو تولد اسلام شروع شده وتا امروز نیز ادامه دارد،دینی تحمیلی با عقایدی دیکتاتور گونه، چرا آشامیدن شراب حرام است؟مگر جز این بوده که در زمان عیسی که اسلام ادعا دارد اونیز فرستاده ما بوده شراب نوشیدنی آسمانی بوده،حتی محمد نیز شراب مینوشیده وتنها بادیدن چندین مرد مست فتوا بر حرام بودن نوشیدن کرده چرا که برای قوم عرب جا انداختن میزان نوشیدن امری بسیار سخت بوده ونمیتوانسته جمعی انسان بی تمدن وبیسواد را توجیه به میزان نوشیدن کند پس راه چاره را حرام کردن آن کرده. آیا در قرن بیست ویکم یک مسیحی ویا یک ارمنی ویا یک کلیمی نجس است؟ مگر آنها پیرو پیامبران خدا نیستند؟
آیا زن نیمی از یک مرد است؟ این تضاد برابری بین موجودات و انسانها نیست؟اینها خرافات عربهای بادیه نشینی بوده که پیش از آن زنان را زنده به گور میکردند،وحال به لطف اسلام نیمی از حقوق یک مرد را به آنها میدهند. به مرد اجازه ازدواج با 4 زن و40 صیغه میدهد وبه زن تنها ازدواج با یک مرد، آیا این همان شهوت پرستی در اعراب نیست؟
در جایی خواندم علی را اولین مردی که اسلام را قبول کرده و عایشه همسر حضرت محمد نخستین زنی است که به اسلام روی آورده،در آن زمان علی 4 سال و عایشه  9 سال داشته است،کودکی چهار ساله و 9 ساله قدرتی برای درک این مسائل را داشته است؟
پایان قسمت اول
فریاد

No comments:

Post a Comment